سفر به مشهد 2
قرار بود 15مهر بریم مشهد که عروسی دختر دایی مامان افتاد 16 مهر و برنامه ما کنسل شد7مهر بود که بابای عمو کیوان (شوهر خاله محبوب) زنگ زد به پدر جون و گفت میای بریم مشهد زیارت با تور زیارتی 1 نفر جا هست ماهم گفتیم میایم .گفت اگه جا داشته باشه چشم و قسمت شد 8 نفر نیومدن و ما تونستیم بریم پابوس امام رضا
من و شما ، پدر جون و مادر جون ، خاله محبوب و شوهرش ، خاله بهار و شوهرش و آرشیدا کوچولو جای دوستان خالی خوش گذشت فقط مریض شدیم نوبتی اول خاله بهار ، بعد مادر جونو من و بعد ترشم شما مریض شدی غذا نمی تونستیم بخوریم وتا میخوردیم پس میدادیم
بریم سراغ عکسهای مشهدمون
آریا و آرشیدا کوچولو
اینجا تازه رسیده بودیم و ساعت تحویل گرفتن سوئیت ها ساعت 12 بود وما ساعت 7 صبح اونجا بودیم کلی منتظر موندیم تا اتاق ها رو تحویل بگیریم
شمام یه دوست خوب پیدا کردی به نام آقا سامان کلی باهم بازی کردین
اینم آریا و مادر جونش ( مامان خودم )