این چند وقتی که نبودیم چگونه گذشت
سلام دوستان عزیز امیدوارم که همگیتون خوب و سر حال باشید .شرمنده که این چند وقت نبودیم و به وبتون کم سر زدیم درگیر تدارکات عقد خواهری ودعوتیش بودیم . بعدش هم که ثبت نام ورودیهای جدید پیام نور بود حسابی سرم شلوغ شده بود بعد از اونم که آریا جون ومن مریض شدیم خلاصه گهه گداری فقط وقت کردم بیام ونظراتتون، رو که لطف کرده بودید گذاشته بودین تایید کنم . از همگیتون ممنون راستی مامانهای مهربون ارسطو جونی و نیکان عزیزم شرمنده نمیدونم چرا نمیشه براتون نظر گذاشت امان از این بلاگفا آریا جونی هم این چند وقته که اصلا نباید رنگ غذا ببینه از همه ی غذا هایی که توش هر گونه گوشت باشه بدش اومده نمیدونم بچه ام چرا این طوری شده بوی غذا بهش میخوره حالش بهم میخوره روز عقد خاله جونی یا خواب بود یا داشت ناله میزد بچم اون شب تب کرده بودش به خاطر همینم زیاد عکسی ازش توی اون روز ندارم ولی عوضش توی دعوت خواهی خاله جونی از اول تا آخر وسط بود وداشت میرقصید شیطون بلا .
راستی دوستهای گلم فصل زیبای پاییز برهمگی مبارک
مخصوصا به دانش آموزان گل
باز آمد بوی ماه مدرسه
بوی بازیهای راه مدرسه
بوی ماه مهر، ماه مهربان
بوی خورشید پگاه مدرسه
از میان کوچه ها ی خستگی
می گریزم درپناه مدرسه
باز می بینم زشوق بچه ها
اشتیاقی درنگاه مدرسه
زنگ تفریح و هیاهوی نشاط
خنده های قاه قاه مدرسه
باز بوی باغ را خواهم شنید
از سرود صبح گاه مدرسه
روز اول لاله ای خواهم کشید
سرخ برتخته سیاه مدرسه
یادش بخیر
اینم یه سری از عکسهای این چند وقت آریا جون
پسری اینجا رفته بودیم برای شما لباس بخریم
سفره عقد خاله جونی حیف که نشد کامل عکس بگیرم
اینم از گل سر سبد مجلس
این عکسها هم واسه دعوتی خاله جونیه
همون روز داخل خونه داشتی با دوستات ماشین بازی میکردی که با صورت خوردی زمین و بینیت و صورتت خراش برداشت وکلی خون اومد جاش تو عکسها معلومه
فردای عقد باخاله جون و شوهر خاله عزیز رفتیم یه دوری بزنیم اول از همه شما پیشنهاد دادین که بریم پارک ما هم که مطیع امر شما هستیم بعدشم رفتیم مهمون شوهر خاله ساندویجی
این عکسها در تاریخ 13 شهریور 93 گرفته شده درست یک هفته قبل از عقد خاله
عکس جامونده از 6شهریور 93 وقتی که شایان جون اومده بود شمال
شیطون بلا در حال ریختن برف شادی
آریا و مهراد دوستهای جون جونی آخر هفته، که وقتی ما میریم خونه مادر جون مهراد هم آخر هفته ها برای این که با تو بازی کنه میاد خونه مادر جونش که همسایه دیوار به دیوار بابابزگ ایناست
ودر آخر هم آریا جونی در حال دید زدن توی کوچه از طریق آیفون تصویری