آریا جونیآریا جونی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
تولد بابا جونیتولد بابا جونی، تا این لحظه: 43 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره
تولد مامانیتولد مامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

در مورد آقا آریا صفری

سال نو پیشاپیش مبارک

کم کم صدای پای بهار به گوش میرسه امسالم با بد وخوبی هاش داره تموم می شه امیدوارم سال جدید سالی پر برکت وسلامتی برای همه عزیزان باشه . دعا میکنم انشاالله کسایی که بچه ندارن خدا بهشون یه نی نی سالم و تپل مپل بده، اونایی که تو زندگیشون مشکل دارن مشکلاتشون حل بشه ، مریضهایی که الان توی بیمارستان ها و خونه هستن خدا بهشون شفا بده ، اونایی که خونه ندارن تو سال جدید خونه دار بشن ،کسایی که بیکار هستن کارشون جور بشه ، مجردها هم انشاالله به خونه بخت برن وکسایی که در سال جدید کنارمون نیستن براشون آرزوی بخشش و مغفرت از خدای مهربون دارم ( زن عموی عزیز ، نرجس جون ، پدر ثریا جون دوست عزیزم و...رفتگان همه عزیزان ) سال نوهم...
26 اسفند 1394

چهارشنبه آخر سال

در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش و سرخی عشق را از آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم چهارشنبه آخر سالتون مبارک   ...
25 اسفند 1394

برف سال 94

امسال برف تا دوآب بیشتر نیومد ومحلمون رو سفید نکرد ماهم تصمیم گرفتیم بریم بالا برای برف بازی کلی برف بازی کردیم دو سری منو شما وبابا رفتیم یه سری هم با عمو مسعود وخانوادش یه سری هم با عمو محمدرضا و عمو شایگان وخانواده هاشون کلی خوش گذشت (جای دوستان گلمون خالی ) اینم از آتیشمون ...
18 اسفند 1394

محل کار پدر بزرگ

پدر جون آریا صیاده ماهم یه روز تصمیم گرفتیم بریم محل کارش و قتی که تور ماهیگیری بالا اومد زیاد ماهی نگرفته بودن دوستای پدر جون یه چند تا ماهی بهت دادن وشمام که دل نداشتی ماهی ها جون بدن انداختیشون توی آب (قربون دل با رحم و محبتت برم) ((خسته نباشد پدر جونم ))   ...
18 اسفند 1394

جامونده 3

اینم از آرشیدا خانم خوشمل   ادامه عکسها در ادامه مطلب اینم از پرتقال ستاره ای (امسال بیشتر درختها از این پرتقال ها آورده بود .)   ...
18 اسفند 1394

حضور آریا در انتخابات

عسل من دیروز رو انتخابات خبرگان ونماینده مجلس بود .من هم سر صندوق شماره 29 خیاط محله بودم وشمام پیش مادر بزرگ (مامان بابا ) بودین و با مادر جون اومدین رای بدین وشمام رای خودتونو دادین آقای احمدیان وخانم نعمتی  زحمت کشیده بودن  یه سری لیست تایپ کرده بودن تا بچه کوچیکها هم رای بدن این ابتکار رو صندوق ما انجام داده بودن و امام جمعه چابکسر از این کار ما خوشش اومده بود وقراره به بچه های کوچیکی که رای داده بود جایزه بدن . بریم سراغ عکسهای اون روز اینم از امیر علی دوستت ...
9 اسفند 1394

جامونده از قبل

پسری سلام میخوام یه سری از عکسهای جامونده از شما رو تو طول این چند ماه برات بزارم . برای دیدن عکسها به ادامه مطلب سر بزنید اینجا رفته بودیم رودسر برای شما کت و شلوار بگیریم برای جشن خاله محبوب صبح روز جشن عقد خاله  جون رودسر میدان شهرداری تابستان 94 اداره بابا جون بعد از اداره رفتیم پارک تا شما بازی کنید . طلوع صبح تابستان 94 پشت خونه پدر بزرگ (بابای مامان) لنگرود مغازه اسباب بازی فروشی (رفته بودیم لباس عروس بخریم واسه خاله که شما تفنگ مورد علاقتو توی اسباب بازی فروشی پیدا کردیم وبابا جون برات خرید ...
3 اسفند 1394

عکس های تولد

اینم از عکسهایی که قولش رو داده بودم آریا و دوستای عزیزش حسام وشایان آریا ومادربزرگهای عزیزش اینم از ژله رولی کار خودمه ...
3 اسفند 1394