×××××××××
اینجا منو شما داریم میریم خونه مادر جونی
اینم اسماء خانم گل عروسی دایی اسماءجونی بودش ، داداش دوست گلم مامان اسماء جون از آریا توی اون روز هیچ عکسی ندارم چون فقط با مهراد و شایان مشغول بازی و شیطنت بود اون روز 3بار بردمش حموم ولباسش رو عوض کردم
بعد شب که اینقدر خسته شده بودی خودت بهم میگفتی مامان منو ببر حموم بعد یه شیر برام درست کن بخورم بخوابم خسته شدم الهی فدات بشم من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی