آریا جونیآریا جونی، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
یکی شدن مامان وبابایکی شدن مامان وبابا، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
تولد بابا جونیتولد بابا جونی، تا این لحظه: 43 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
تولد مامانیتولد مامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

در مورد آقا آریا صفری

اینم از پست جدید

1394/6/5 11:21
نویسنده : بابا و مامان
651 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان عزیز که همیشه بهمون لطف دارن و به وب آریا جون سر میزنن وبرامون پیام میزارن شرمنده این چند وقت حسابی در گیر کارهای مغازه بودم و نتونستم بیام نت و بهتون سر بزنم

آریا جونی ببخشید باز این پستت دیر شد .

 

جمعه 23 مردادبه خاطر شما و فاطمه جون به همراه  زن عمو اینا ومادر جون خیاط محله ای  رفتیم بیرون  ناهارمون رو توی رستوران هتل سیروس خوردیم و بعد فاطمه جون دوست داشت قایق سوار شیم و شمام میگفتی بریم پارک فجر لنگرود امان از دست شما کوچولوها هر کدومتون دوست داشتین که حرف خودتون باشه مام تصمیم گرفتیم که اول بریم قایق سواری بعد بریم پار اون روز ، روز شما کوچولوها بود .  همون روز یکی از دوستای نی نی وبلاگیمون  بهمون پیام دادن که میان ساحل رودسر اگه شد همو ببینیم و قسمت شد اون روز یاسین جون و مامان گلش  رو دیدیم .خیلی از دیدنشون خوشحال شدیم یاسین جون از اینجا می بوسمت عزیزم .

لحظه ی اولین دیدار آریا و یاسین جون

فاطمه جون ،آریا جون ، و یاسین جون

بعد از دیدن یاسین جون و مامان عزیزش را افتادیم به سمت لنگرود تا به فرمایشات آریا جون عمل کنیم توی را هم با فاطمه جون مامان نیکان تماس گرفتیم که شاید یکی از دوستای عزیز نی نی وبلاگیمون رو بشه ببینیم که نشد .

انشاالله دفعات بعدی

آریا و فاطمه جونی منتظرهستن تا نوبتشون بشه

 

مامانی و آبجی مائده رنجر سوار شدیم اولین بار و آخرین بارم بود مردم از وحشت ولی باحال بودا کم مونده بود سکته کنم.

اون روز کلی بهتون خوش گذشت عزیزای من

اینم آخرش خخخخخخخخخخخخخخخخخ 

قربونتون برم بیهوش شدیدن

شام هم رفتیم جیگرکی ولی شما بچه ها خواب بودین تو ماشین گذاشتیمتون چون دیگه از خستگی حوصله غذا درست کردن نداشتیم . به ماهم خوش گذشت

 

 

پسندها (4)

نظرات (9)

مامان فاطمه
8 شهریور 94 2:29
سلام منتظر هستیم
مامان نیکان
8 شهریور 94 17:29
سلام کجایی معصوم جان؟ماکه خیلی چشم به راهیم.اینم بگم که از3شنبه به مدت 1هفته نیستیم.اگه شد بهت سر میزنیم
بابا و مامان
پاسخ
سلام فاطی جونم دلم واست یه ذره شده نیکان جونمو ببوس به خدا اینقدر درگیر کارهام بودم .چه خوب خوشحال میشیم ببینیمتون پس کی میاین
مامان علی مردان
9 شهریور 94 18:13
سلام خانومی یه چیز جالب که تولد بابای گل پسرت با ،بابای گل پسرم یکی خوش حال میشم بیاین پیشمون
بابا و مامان
پاسخ
آره عزیز جالبه چشم حتما بهتون سر میزنیم
مامان یاسین
23 شهریور 94 19:11
سلام معصومه جان...واااای خیلی خوب بود من و یاسین که ازدیدنتون خیلیییی خوشحال شدیم عزیزم.ایشالا بازم ببینیمتون گلم.آریا جون رو ببوس
بابا و مامان
پاسخ
سلام عزیزم ماهم همینطور روز خوبی بود برامون که شمارو دیدیم شمام ببوس یاسین گلمو
مامان زهرا
27 شهریور 94 14:19
به به چ روز خوبی . معلومه ک خیلی خوش گذشته بهتون انشاالله همیشه شاد باشین و دایم ب تفریح . اخ اخ رنجر ولی ترسش شیرینه . گل پسری و ببوس
مامان محیا جونی
28 شهریور 94 17:34
سلام همیشه ب تفریحو ب شادی... بعد از مدتها فرصت کردم اومدم..دلم تنگ شده بود...خوبین؟؟؟ایشالا همیشه خوش باشین
مامان نیکان
29 شهریور 94 18:40
عزیزای من.همیشه به خوشی،کاش ما هم شما رو میدیدیم.خودمونیما پارک لنگرود چه وسایلهای بازی خوبی داره،من تا حالا نیکان رو نبردم اونجاهمیشه لبت خندون ودلت شاد باشه پسمل تپل من.نیکان اصلا اجازه دست زدن به لب تاب رو نمیده
مامان فاطمه
30 شهریور 94 11:39
قربون آریا جونم خیلی با مزه حرف میزنه مث آدم بزرگا.... پسری از لنگرود خوشش میاد ....خیلی بهشون خوش گذشته .... ببوس اریا جونی رو
مامان زهره
6 مهر 94 22:48
سلام آریا جونی وای چه خوش تیپ شدی تو گلم حرف ندازی خوشگلم دوستای خوبت رو دیدی وحسابی بهت خوش گذشته خیلی دوستت دارم