تولد بابا جونی
ما با هر تبسمت هزاران بار می شکفیم و با هر تپش قلبمان هزار بار نامت را میخوانیم
اگر بر روی زمین تنهاییم، ولی تو مثل ماه نگاهمان میکنی
ما بر وجود نازنینت سجده شکر میگذاریم.
دستانم تشنه دستان تو
شانه هایم تکیه گاه خستگیهایت
به پاکی چشمانت قسم تا ابد با تو میمانم
بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم
چون میدانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت
همسر عزیزم تولدت مبارک باشه
بابا جونی تولدت مبارک
روز تولد بابا جئن عروسی یکی از فامیلها بود و ماهم دعوت بودیم من اصلا برنامه ای از قبل نداشتم ولی دوست داشتم بابا رو سورپرایز کنم چند روز قبل از جشن اصلا نرسیدم که تدارک یه جشن کوچولوی خانوادگی رو ببینم اون روز به شما گفتم بیا بریم عروسی که شما گفتی نه میمونم خونه پیش بابا جون .منم گفتم آریا بیا بریم عروسی و برگشتنی یه کیک بخریم بیایم واسه بابا تولد بگیریم گفتی الان به بابا میگم هر چی گفتم نباید بگی اسرار داشتی که به بابا بگی وبابا گفت آریا نگو چون مامان بهت گفته نگی و قبول کردی و نگفتی و گفتی تولد اسما جونه مامانش قراره یه کیکی بخره من موندم از حرفت خخخخخخ خیلی قشنگ جمش کردی بگذریم مامان رفتم عروسی برگشتنی یه کیک گرفتم ویه کادوی کوچولو و از طرف شمام یه اسپره گرفتم که به بابا جون کادو بدی ورفتم خونه مادر جونم و مامان هم تهیه شام دید و زنگ زدیم به عمع جون و زن عمو جون وخانواده عمو کیوان زن عمو نرسید بیاد چون رفته بود انزلی ولی عمه گلی و خانواده عمو کیوان اومدن کلی خوش گذشت و بابا رو سورپرایز کردیم موقع شام بود که گفتی مامان الان بگم تولد باباهه خخخخخخخخخخ عزیزم بابا فهمیده بود گفتم خوب بگو با صدای بلند گفتی تولد بابا اوذره به افتخارش دست
الهی قربون پسر عاقلم بشم من
اینم از کیک و کادو های بابا جون اون پیراهن رو مامان جون و بابا جون من کادو دادن
ست نیوا رو هم من گرفتم و شمام اسپری